شیخ عبدالکریم زنجانی ، یک نابغه تمام عیار!
همواره در بین عالمان تیزهوش افرادی بودهاند که مردم را به اتحاد و همبستگی در مقابل دشمنان دعوت نمودهاند. یکی از روحانیون برجسته در این وادی، آیه الله حاج شیخ عبدالکریم زنجانی است که بیش از ۴۰ سال مردم را به اتحاد اسلامی دعوت نمود و رنجها و سختیهای این راه را به جان خرید. در این نوشتار، به گوشههایی از زندگی وی نظر میافکنیم و صفحاتی از زندگانی او را بررسی میکنیم.
جد اعلی
آیه الله حاج شیخ عبدالکریم زنجانی[۱] فرزند شیخ محمدرضا، فرزند شیخ محمدحسن، فرزند شیخ محمدعلی زنجانی، اصلش از خانوادهای عربی و علمی بود. نیاکانش در شهر مقدس نجف اشرف و در محله «شرفشاه» سکونت داشتند. او اولین نفر از این خاندان است که در سال ۱۲۱۷ ق. به علت هجوم وحشیانه وهابیان به مکانهای مقدس شیعه و آشوب و ناامنی در آن شهرها، به ایران سفر کرد و پس از استقبال دولت و مردم ایران به زیارت حضرت امام رضا علیهالسّلام شرفیاب گردید و سپس به گردش در شهرهای ایران پرداخت. وی وقتی به زنجان رسید، مورد استقبال گرم و صمیمانه مردم و عالم طراز اول شهر، سید محمد مجتهد رسید و به خواهش اهالی محل، در آن شهر اقامت نمود.[۲]
جد و پدر
جدش، شیخ محمدحسن زنجانی، عالمی ممتاز بود و به مدت ۲۴ سال امور دینی و مرجعیت مردم زنجان را برعهده داشت. وی بر اثر شایستگی و شرافت خانوادگی، با دختر سید محمد مجتهد وصلت کرد که ثمره آن، تولد شیخ محمدرضا پدر آیه الله حاج شیخ عبدالکریم زنجانی بود. شیخ محمدرضا دارای مقام شامخی در علم و ادب بود. او دارای صفاتی همچون فطانت، کیاست، نبوغ علمی و حسن تدبیر بود. شیخ محمدرضا با دختر دایی اش میرزا عبدالواسع مجتهد امام جمعه، پسر سید محمد مجتهد ازدواج کرد که حاصل این ازدواج مبارک، وجود آیه الله حاج شیخ عبدالکریم زنجانی بوده است.[۳]
ولادت و تحصیلات
وی در هشتم ماه مبارک رمضان سال ۱۳۰۴ق. [۴] در روستای «باروت آغاجی» [۵] در شهر زنجان به دنیا آمد.[۶] پس از نشو و نما در خاندان علم و فضیلت، در مدارس مختلف شهر شروع به تحصیل کرد و نیز به همت جدش در منزل شخصی، نزد معلم خصوصی تحت تعلیم و تربیت قرار گرفت. وی بر اثر هوش و زیرکی، استعداد ذاتی و حافظه قوی، در درسهای بزرگان زنجان، همانند آخوند ملا قربان علی مجتهد زنجانی،[۷] میرزا مجید حکمی ، میرزا ابراهیم مسگر زنجانی [۸] و سید حسن قنادی حاضر شد و فقه، اصول، الهیات، طبیعیات و علوم ریاضی را به خوبی آموخت و در بعضی از مسائل دینی و فلسفی با پدر و امام جمعه به بحث علمی میپرداخت که مورد تشویق آنها قرار میگرفت. [۹] آیه الله زنجانی پس از مدتی راهی تهران شد و در حوزه فلسفی ملاعلی نوری [۱۰] و آقا محمدرضا قمشهای متخلص به صهبا[۱۱] شرکت کرد و به تکمیل تحصیلات فلسفی پرداخت سپس از راه قفقاز و رشت به زنجان مراجعت کرد و پس از دو ماه، یعنی در سال ۱۳۲۶ق. راهی عتبات عراق شد. شیخ عبدالکریم در جوار مرقد ملکوتی امیر مومنان علی علیهالسّلام به کسب معارف الهی مشغول شد و در محافل علمی بزرگان حوزه نجف اشرف، مانند میر طالب یزدی، آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، ملا فتح الله شیخ الشریعه اصفهانی، آقا رضا همدانی، سید محمد کاظم یزدی و سید محمد فیروزآبادی حاضر شد و از علم و معنویت آنها بهره مند گردید.[۱۲]
اجازات
آیه الله زنجانی در ایام تحصیل از آخوند ملا قربان علی مجتهد زنجانی،[۱۳] سید محمد کاظم یزدی و سید محمد فیروزآبادی موفق به کسب اجازه اجتهاد و روایی گردید که به قسمتهایی از آنها اشاره میگردد:
مرجع تقلید وقت، آیه الله سید محمد کاظم یزدی در اجازه اجتهادی و روایی که به شاگرد فاضلش داده، در خصوص وی مینویسد:
«… افضل اعمال اهل العلم مدارسته و ذکره و تعمیمه و نشره و اعلاء شان حملته و تنزیل کل فی منزلته و لما کان العالم الفاضل و المجتهد التقی العادل جامع المعقول و المنقول الشیخ میرزا عبدالکریم الزنجانی ادام الله برکات وجوده ممن طالت معه المعاشره و کثرت المحاوره و المذاکره فاوقفنا منه علی علم کثیر و فضل عزیز و احاطه بالاحکام و اجتهاد فی مسائل الحلال و الحرام واقفا علی دلیلها مستنبطا فروعها من اصولها….» [۱۴]
آیه الله سید محمد فیرزوآبادی در بخشی از اجازه اجتهادیی که در تاریخ ۴ صفر ۱۳۴۵ ق. برایش صادر کرد، در مورد وی مینویسد:
«… فان العالم المتبحر الجلیل العامل و المجتهد الورع التقی العادل جامع المعقول و المنقول عین اعیان العلماء الفحول قدوه الفقهاء الاعلام حجه الاسلام الشیخ العظیم حضره الآقا المیرزا عبدالکریم الزنجانی دام ظله حری بان یجیز و اجل شانا من ان یستجیز کیف و هو دام ظله قد تربع منصه الافتاء و القضاء و صار مرجعا للتقلید….» [۱۵]
کرسی تدریس
زنجانی پس از پایان تحصیلات، در «مسجد زرگرها» به تدریس خارج رسائل و مکاسب همت گماشت و با بیان عالی و نافذ تدریس میکرد اما مدتی درس وی تعطیل گردید.[۱۶] از شاگردان وی، میتوان به آیه الله سید ابوالقاسم خویی اشاره نمود.[۱۷]
خصوصیات اخلاقی
صفات و خصوصیات آیه الله زنجانی را در چهار مورد زیر میتوان خلاصه کرد:
۱. وی در برآوردن احتیاجات مردم و مخصوصا زائران امام حسین علیهالسّلام کوشا بود و از ارادتمندان خالص اهل بیت عصمت علیهمالسّلام محسوب میشد. وی در شعری در مورد حضرت امام حسین و حضرت ابوالفضل العباس (علیهما السلام) میگوید:
گفتم این روضه عباس چه خور در نظر است• • • نام خورشید جهان تاب چرا پس قمر است
گفت چون نور قمر منعکس از خورشید است• • • وین همه نور حسین است در او جلوگر است
۲. او از مدافعان سرسخت مذهب امامیه بود و در سفرهای خود به بلاد اسلامی، با قدرت علم و بیان، از حقانیت شیعه دفاع میکرد و فرهنگ تشیع را به عالمیان شناسانید.
۳. وی در هر سه وقت صبح، ظهر و شب در حرم مطهر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسّلام اقامه نماز جماعت داشت و قبل از طلوع فجر به حرم مطهر مشرف میشد و نوافل شب را در آن مکان مقدس به جا میآورد و آن گاه نماز جماعت را اقامه میکرد. زندگانی وی در نجف اشرف، در کمال زهد و سادگی سپری میشدطوری که تا آخر عمر برای خود منزل شخصی تهیه نکرد و در منزل استیجاری وفات یافت. یکی از علاقه مندانش در این خصوص از قول وی چنین نقل میکند:
«میخواهم به دنیا ثابت کنم یک آدم روحانی میآید و با وجود اقتدارش که همه چیز در قبضه اش باشد، مع ذالک به دنیا بی اعتنا باشد و لذا بعد فوت آن مرحوم فهمیدند که ایشان در بی اعتنایی به دنیا تنها شخص بوده و آن اتهامات درباره اش بی اساس بوده است.» [۱۸]
۴. وی در مجلس آرایی کم نظیر، در فصاحت و بلاغت نابغه روزگار، در فن خطابه بی نظیر و بیانی قوی و سحر آمیز داشت به طوری که پس از سخنرانی در دانشگاه الازهر مصر، همه دانشمندان حاضر در جلسه، در مقابل جلالت و عظمت او سر فرود آوردند و دکتر طه حسین بر دستان وی بوسه زد و گفت:
«کنت اذا سمعت محاضره الامام الزنجانی… ظننت ان ابن سینا حی یخطب
زمانی که سخنرانی امام زنجانی را شنیدم، گمان کردم که ابوعلی سینا زنده شده و سخن میگوید.»
همچنین وی خطابهای در حضور ۴۰ هزار نفر در دمشق مرکز حکومت سوریه، در مسجد اموی ایراد کرد که اهل این شهر در این باره میگفتند:
«غیر از حضرت زینب خاتون که بر روی این منبر خطبه ایراد کرد و در اثر فشار یزید موفق به اتمام آن نشد، از آن عصر تا کنون کسی جز آیه الله زنجانی بر روی این منبر نرفت و در حقیقت خطبه ناتمام حضرت زینب خاتون را آیه الله زنجانی به پایان رسانید.» [۱۹]
فعالیتها
عبدالکریم زنجانی در راستای اهداف خود، دست به اقداماتی زده است که به برخی از آنها اشاره میشود.
سیاسی
از جمله فعالیتهای زنجانی، اقدامات سیاسی او است که مهمترین آنها عبارتند از:
- صدور فتوای جهاد: پس از تشکیل رژیم صهیونیستی، علیه آن فتوای جهاد صادر کرد و زیارت بیتالمقدس را لازم دانست.
- تشکیل دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه: حضور در نخستین کنگره علمای اسلام در دمشق، به عنوان تنها عالم شیعی امامی و فراهم ساختن مقدمات تشکیل مجلس اعلای اسلامی از جمله اقدامات سیاسی زنجانی بود. در نتیجه این تلاشها دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه در قاهره تشکیل گردید.
- واکنش به اهانت ابراهیم الجبهان: پس از آغاز روابط حسنه شیعه با دانشگاه الازهر، ابراهیم الجبهان، نویسنده کویتی، طی مقالهای به ائمه شیعه اهانت کرده و علیه شَلتوت موضع گرفت. در واکنش به این مقاله، زنجانی نامههایی به شلتوت، پادشاه عربستان و امیر کویت نوشت که منجر به تبعید الجبهان از کویت و برکناری مدیر مسؤول مجله رایه الاسلام، چاپ ریاض گردید.
اجتماعی، فرهنگی
عبدالکریم زنجانی در سال ۱۳۵۴ق با هدف جلوگیری از گسست مسلمانان هند از جامعه اسلامی، به این کشور سفر کرد و در شهرهای لکنهو، کَلکَته، لاهور، و بَمبَئی درباره لزوم وحدت مسلمانان به سخنرانی پرداخت.[۵۰] و با بزرگانی همچون اقبال لاهوری و محمدعلی جناح ملاقات کرد.
زنجانی با هدف ایجاد همبستگی مسلمانان در سال ۱۳۵۵ق به کشورهای اسلامی سوریه، لبنان، اردن و فلسطین و مصر سفر کرد. او در سفر خود به مصر، با شخصیتهای مذهبی و سیاسی همچون محمد مصطفی المَراغی، شیخ الازهر و عبدالمجید سلیم، مفتی مصر و محمد فرید وجدی دیدار کرد و از برخی مدارس دینی و مؤسسههای علمی قاهره دیدن کرد. محمد مصطفی المراغی، شیخ الازهر مصر در ۲ شعبان سال ۱۳۵۵ق مجلس نکوداشتی برای شیخ زنجانی برگزار کرد.
وی در ماه رمضان همان سال به دعوت امین حسینی، مفتی فلسطین به این کشور رفت و در مسجدالاقصی درباره خطرات شکلگیری رژیم صهیونیستی سخنرانی ایراد کرد که به الخطبه الناریه مشهور گردید. وی همچنین در تلاویو به صهیونیستها درباره اشغال فلسطین هشدار داد.
زنجانی به سوریه نیز سفر کرده و در دانشگاهها و مسجد اموی این کشور سخنرانی کرد. در ۱۳ شوال در جمع نمازگزارن جمعه دمشق، ضمن دعوت مردم به اتحاد، امامان شیعه را پیشگام وحدت اسلامی معرفی کرد. محمدعلی کُرد، رئیس علمی دمشق بر دست او بوسه زد و سید محسن امین، سخنرانی او را کامل کننده سخنان ناتمام امام سجاد در مسجد دمشق دانست. او در همین ایام به اردن رفت و با ملک عبدالله دیدار کرد.
اندیشهها
نابسامانی و انحطاط جامعه اسلامی دغدعه اصلی شیخ زنجانی بود. وی برای برون رفت از این مشکلات، راهکارهایی را در نظر داشت. در ادامه به برخی از این نظریات اشاره میشود:
- لزوم پویایی حوزه: محققان معتقدند که زنجانی یکی از عوامل مشکلات جامعه اسلامی را جمود فکری حوزههای علمی و پژوهشی میدانست و جو حاکم بر جوامع اسلامی را مخالف آزادی اندیشه میدانست. او معتقد بود که فقهای شیعه تحت تأثیر فقهای اهلسنت، از پرداختن به امور مربوط به دنیا و شئون حکومت اجتناب کردند.وی نگاه منفی حوزهها به فلسفه را عامل ضعف علمی جهان اسلام میدانست. زنجانی راهکار مقابله با جمود فکری، توسعه اجتهاد و حفظ پویایی و بالندگی آن و توجه به مسائل روز جامعه و توجه به علوم عقلی و تبادل علمی با مراکز علمی سراسر دنیا را پیشنهاد کرده است.
- لزوم توجه ویژه به اخلاق: زنجانی به استناد عقل و سیره معصومین، اجتناب از اختلاف و نزاع در جامعه اسلامی را لازم و آن را یکی از ریشههای عقب ماندن مسلمانان عنوان میکرد و پرداختن به تهذیب اخلاق را مهمترین وظیفه مسلمانان و راه رسیدن به سعادت دنیوی میدانست. تشکیل مجلس اعلای اسلامی و تدوین کتابی فقهی جامع برای شیعه و سنی و تعامل اخلاقمدارانه مسلمانان بایکدیگر از جمله راهکارهای زنجانی برای ایجاد همبستگی بین مسلمانان بود.
- انتخاب و نظارت بر مسئولان: عبدالکریم زنجانی از شاخصهای سیاسی جامعه مطلوب را حضور افراد شایسته در مسئولیتهای سیاسی، اجتماعی و نظامی و نظارت بر مسئولان توسط مردم و حکومت عنوان کرده و حاکمان سیاسی را نیازمند مشورت مردم میداند.
- اصلاح خواص: گفته میشود زنجانی با مشاهده انحراف انقلاب مشروطه دلبستگی خود را به توده مردم از دست داد و به این نتیجه رسید که اصلاحات سیاسی و اجتماعی باید از نخبگان شروع شود.
- ولایت فقیه: طبق گزارشها عبدالکریم زنجانی ولایت حاکم جامعالشرایط(ولی فقیه) به عنوان نائب عام امام معصوم را در راستای ولایت آنها دانسته و برای او شرایطی اعم از اعلمیت، عدالت، شجاعت، تقوا و فصاحت و بلاغت قائل است.
انزوا
عبدالکریم زنجانی براثر متهم شدن به عنوان نفوذی انگلیس در حوزه علمیه نجف و اتهامات دیگر، منزوی و خانهنشین شده و کسی به دیدار او نمیرفت. به گفته برخی پژوهشگران، شاید مهمترین عامل انزوای زنجانی، استعمارگران؛ خصوصا انگلیسیهای فعال در عراق بودند. زنجانی در سفر خود به ایران، به اتهام وابستگی به بیگانگان، مورد بیتوجهی علمای قم قرار گرفت و تنها سید احمد زنجانی با او دیدار کرد. طبق گزارش شهربانی تهران، نزدیکان آیتالله بروجردی از زنجانی خواستند درباره بیحجابی اشرف و شمس پهلوی به رضاشاه تذکر دهد، ولی او نپذیرفت. این قضیه و اختلاف شدید آیتالله بروجردی با زنجانی در نحوه اداره حوزههای علمیه و معرفی شیعه رابطه زنجانی را به طور کامل با حوزه علمیه قم قطع کرد.
سفرهای وحدت آفرین
آیه الله زنجانی به منظور ایجاد وحدت در بین مسلمانان جهان و پیکار همه جانبه علیه استعمار، از سال ۱۳۴۵ ق. راهی بلاد مسلمین شد و در مناطقی چون مصر، سوریه، لبنان، فلسطین، شرق اردن، هندوستان، قفقاز و ایران با شخصیتهای برجسته سیاسی و علمی دیدار کرد و با ایراد سخنرانیهای پرشور، در محافل مختلف علمی و مذهبی، همچون دانشگاه الازهر و مسجد جامع اموی دمشق، همبستگی مسلمین در قبال استعمارگران را خواستار شد.[۲۰] به سخنرانیهای وی نیز اشاره میشود.
در دانشگاه الازهر
شیخ الازهر، شیخ محمد مصطفی المراغی [۲۱] در ۲ شعبان ۱۳۵۵ ق. جشن باشکوهی برای نکوداشت این دانشمند برجسته اسلامی ترتیب داد که در آن صدها نفر از شخصیتهای سیاسی و علمی حضور داشتند و از خدمات آیه الله زنجانی تجلیل به عمل آوردند. در این محفل با شکوه، آیه الله زنجانی با زبانی فصیح در مورد حقانیت شیعه امامیه سخن گفت و سپس در مورد حوزه علمیه نجف اشرف و دانشگاه الازهر گفت:
«نجف اشرف قلب بیدار عالم اسلام و دانشش عالم گیر و چراغ تابناکش ادوار مختلف را فرا گرفته و قرون متمادی است که انوار علوم و ایمان و پرهیزگاری و سجایای اخلاقی به مشرق و مغرب عالم پخش میکند.
به همت و کوشش علمای آن، روحانیت اسلام در اطراف و اکناف کره زمین انتشار یافته است و جهان اسلام به راه خیر و صلاح هدایت گردیدهاند… آری، قرون متمادی بر این امت گذشت در حالی که نور هدایت خود را از شموس عالم بشریت، یعنی علمای برجسته نجف اشرف اکتساب میکردهاند و اعمال خود را با قوانین علوم و معارف الهیه و فرامین آنها منطبق میساخته و در مشکلات و شداید به آنها پناه میبردند.
آقایان میدانند که بغداد مدتها مرکز علوم و دانش سراسر مشرق زمین، بلکه سراسر گیتی بودولی پس از سقوط آن و به تاراج رفتن جواهرات گرانبهای علم و دانشش، دو ستاره تابان از افق معارف اسلامی طلوع کردطوری که یکی چون دیگری قبله گاه شیفتگان علم و دانش بوده و آن را کعبه آمال خود ساخته از اکناف بلاد مملکت اسلامی بدان روی نهاده اندیعنی ] حوزه ی [نجف اشرف که به دست شیخ طوسی بنا نهاده شد و دیگری جامع الازهر شریف مصر.
هدف این دو حوزه بزرگ علمی و دینی، یعنی نجف اشرف و الازهر شریف یکی بود و آن تعلیم اسلام و ترویج شریعت غراء رسول اعظم، خاتم الانبیاء محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و مؤسس هر دوی آن نیز شیعه بوده است. آیا اثری بزرگ تر و جاویدتر از این دو اثر، از شیعه انتظار توان داشت؟ گرچه این دو پس از گذشت زمانی از یکدیگر جدا شده، در طریقت و مذهب، هر یک راه مستقل در پیش گرفته اندبه اجبار و سیاست اما هر دو در حفظ و اشاعه معارف اسلامی تا کنون کوشا بودهاند.» [۲۲]
در مسجد جامع اموی
آیه الله زنجانی این پیک همبستگی و هماهنگی، به دعوت عالمان بزرگ دمشق، راهی این کشور گردید و در ۱۳ شوال ۱۳۵۵ ق. بعد از اقامه نماز جمعه در بین ۴۰ هزار نفر از مسلمانان دمشق به سخنرانی پرداخت و آنها را به اتحاد و همبستگی دعوت کرد. وی در بخشهایی از سخنان خویش گفت:
«برادران! دراین زمان بیش از پیش، نیازمند به کسب آرای یکدیگریم چون یکدیگر را خوب بشناسیم، بیشتر به یکدیگر نزدیک میشویم و برادری ما راسختر میشود. آنچه سینه را مالامال اندوه میسازد و مرا سخت ناشکیبا کرده، چیزی است که میبینم امر به معروف و نهی از منکر به جای گره گشایی، مایه ایجاد اختلاف بین مسلمین گردیده… شگفتا! گروه و مجتمعی که پیرامون پرچم اسلام جمع گردیده و سنگ آن را به سینه میزنند و افتخارشان پیروی از این دین پاک است… شمشیرها به دست گرفته، دندانها به یکدیگر نشان میدهند و به جدیت در فنا و نابودی برادران اسلامی خویش میکوشند و چون بدان نرسند، نوک سرنیزه اتهام فسق و فجور و تکفیر و ارتداد را به آنها متوجه میسازندشگفت تر آن که خانوادههای اسلامی، بلایی به سر یکدیگر آرند، که دشمنان به یکدیگر نپسندند.
آن چه آشکارا در میان شیعه و سنی به چشم میخورد، جدایی و اختلاف است که فیمابین آنها وجود دارد و آن زاییده زمانی بس طولانی است.
به این دعا که منسوب به امام سجاد علیهالسّلام ، پیشوای شیعیان و مربوط به اواسط قرن اول هجری و روی سخن و دعا بیشتر متوجه سران اهل تسنن است، نه شیعه، به نیکوترین وجهی بنگرید. به مضامین عالیه آن از پیکار با دشمنان و پیروزی بر آنان و تقویت روحیه سربازان دلیر اسلام و وسعت کشور و حفظ و حدود سرزمینهای اسلامی (دقیقا توجه کنید). پیشوای ما چگونه از حضرت باری میخواهد که اجتماع مسلمین فشرده تر گردد و پیروزیهای بزرگ نصیب عموم مسلمین اعم از شیعه و سنی گردد. آیا معنی اتحاد اسلامی و اعتلای شخصیت و عظمت مسلمین غیر این است؟ بدانید که دعوت ما برای اتحاد و یگانگی مسلمین و از بین بردن نفاق و دو دستگی و عداوت و اختلاف، امری تازه نیست که ما برای پیشرفت مقاصد شخصی و اهداف خویش آن را به شما پیشنهاد میکنیم و آن را برای مسلمین اعم از شیعه و سنی امری ضروری و فوری تشخیص داده ایم بلکه این روشی است که شیعیان برای تشیید مبانی و ارکان توحید و عظمت اسلام از ابتدای آن تا کنون به پیروی از امام و پیشوای خود، حضرت سجاد علیهالسّلام و… دنبال کردهاند.» [۲۳]
این سخنرانی آن قدر جذاب و پرشور بود که محمدعلی کرد رئیس علمی دمشق بر دستان وی بوسه زد و آیه الله سید محسن امین در این باره گفت:
«تاریخ به خاطر ندارد که از ابتدای بنای مسجد اموی دمشق تا کنون، جز حضرت امام سجاد علیهالسّلام برای ایراد خطبه و سخنرانی بر منبر آن صعود کرده باشد و متاسفانه سیاست بنی امیه خطبه آن حضرت را قطع کرد که شایسته است با کلمات نورانی و درخشان در صفحات تاریخ نقش گردد که افتخار ختام خطبه حضرت امام سجاد علیهالسّلام پس از گذشت ۱۲۹۵ سال نصیب قائد و رهبر شیعه امامیه، حضرت آیه الله شیخ عبدالکریم زنجانی گردید.» [۲۴]
در سرزمین فلسطین
آیه الله زنجانی سپس به دعوت سید محسن حسینی، مفتی کشور فلسطین جهت زیارت مسجد الاقصی و دیدار با مردم مظلوم آن دیار به آن سرزمین سفر کرد و مورد استقبال مردم و علمای آن جا قرار گرفت و آنگاه در جمع حاضران آن چنان سخنرانی غراء و شیوایی علیه صهیونیزم و استعمارگران جهانی ایراد کرد که این سخنرانی در بین مردم به «خطبه ناریه» یعنی سخنرانی آتشین معروف گردید. وی در قسمتی از سخنرانی اش سران اسرائیل و دولتهای استعمارگر را مورد خطاب قرار داد و گفت:
«… آیا با خدا میجنگید؟ در حالی که پیروزی خدا حتمی است. آنان که برای تاسیس دولتی به نام اسرائیل در فلسطین کوشش میکنند و میخواهند برای یهود سلطنت و عزت کسب نمایند و با عرب و مسلمین برای نیل به این هدف پیکار میکنند، باید بدانند با خدایی که برای یهود ذلت و مسکنت مقرر فرموده، در پیکارنددر آن جایی که حضرت باری میفرماید: «و ضربت علیهم الذله والمسکنه وباء و بغضب من الله.» [۲۵]
«لاغلبن انا و رسلی.» [۲۶]به شماای کسانی که خون عرب در عروقشان میجوشد! به شماای گروه مسلمانان! نگذارید که اهریمن پلید، نهال خیانت خود را در سینه سرزمین شما بنشاند و آن را برویاند و بارور نمایدچه آن گاه که میوه شومش فرا رسد، گلوهایتان را سخت فرو گیرد و عواطفتان را بی رحمانه جریحه دار سازدآن گاه فریادهای دردناک از دل برآوریدولی… در آن هنگام پیکارتان بر علیه او و مصیبت و بلای بزرگی که به شما روی آورده، بس دیر شده است. نوش دارو پس از مرگ بیمار آورده باشد.
ای امیران عرب و… و این مسلمانان با حمیت! در آن هنگام که دول استعمارگر پیروز، دندانهای خون آشام خود را در حال حمله به شما نشان میدهد، نیت شوم و پلیدش را عیان میبینید که ایده و آرزوهای شما در قاموس عدل و انصافش محلی ندارد و قربانگاه خود را در زوایای تاریک و نکبت بار دلش آشکارا مینگرید، چرا سرگردانید؟
به یقین بدانید در این روزگار پر آشوب و غوغا، برای بقای موجودیت خود و جلوگیری از زوال و انقراض خویش از لوح وجود گیتی، جز این وسیلهای ندارید که دست اتفاق و اتحاد یکدیگر را نیکو بفشارید تا در سایه هماهنگی و اتحاد کلمه، به دفاع جدی از میهن عزیز و قطع شرارت صهیونیزم خون آشام و ایادی پلید آن قیام کنید. از پای افتادگان و درماندگان فلسطین را دریابید تا پیروزی بر صهیونیزم و کامیابی در مقابل مخاطرات، از آن شما باشد و گرنه در آن حال، ذلت دائمی و مرگ حتمی در این سرزمین، برای اسلام و عرب در کمین شماست.[۲۷]
ای یهودیان! بدانید که کرکس مرگ بر گرد سرتان پرواز میکند. به شما اخطار میکنم که هرگاه فلسطین را رها نکنید، بدبختیها و مرگ فلاکت بار در کمین شماست. اگرچه در این مورد زیاد حرف زده شد، ولی با این حال، برای آخرین بار در این مکان و از راه دلسوزی و عواطف بشریت و اسلام، با گفتاری کاملا روشن و صریح و دلایل حسی و آشکار، از آن جا که سخت پایبندیم که به کنه اغراض و به عقل بازگردید و به گذشته و حال خود تامل کنید و نیکو بیندیشید که فتنه انگیزی و جنگ طلبی در فلسطین برای شما جز اتلاف نفوس و اموال نخواهد داشت.» [۲۸]
در کلام دیگران
آیه الله زنجانی در کلمات نویسندگان با عبارات «الامام الزنجانی»، [۲۹] «مصلح الاکبر»[۳۰] و «فیلسوف الشرق ابن سینا عصره آیه الله آقا شیخ عبدالکریم زنجانی»[۳۱] نام برده شده است و هر کدام از آنها به اندازه وسع و اطلاع از شخصیت ممتازش، در مورد وی به قضاوت نشستهاند که ما برای جلوگیری از تطویل کلام، از ذکر آنها خودداری میکنیم.
تالیفات
بی شک آیه الله زنجانی از معدود فرزانگانی است که در زمینههای مختلف علمی، مثل فلسفه، منطق، کلام، فقه، اصول فقه، تفسیر، حدیث، رجال، علوم ریاضی، ادیان و مذاهب، سیاست و علوم غریبه، کتابها و رسالههای سودمندی تالیف نموده که بیشتر آنها به زبان عربی میباشند. در مورد تالیفات آیه الله زنجانی محمد مصطفی المراغی، شیخ دانشگاه الازهر مصر میگوید:
«من سفارش میکنم به جمیع جوانان و ملت اسلام که میخواهند منظور و مقصود شریعت و دیانت و اجتماع را طوری بفهمند که ضمیر و وجدان آنها راحت باشد و به هیچ گونه تردیدی گرفتار نشوند، سفارش میکنم که خواندن خطبهها و کلمات و مؤلفات زنجانی را بر تمام کتابها مقدم دارند. خداوند متعال، آیه الله زنجانی را از احاطه به اسرار تشریع اسلامی و فلسفه دیانت مقدار روزی ارزانی داشته که به هیچ کس از بزرگان و ائمه و پیشوایان و متبحرین عالمان نداده است.»[۳۲]
بیشتر آثار قلمی وی خطی بوده و هنوز به چاپ نرسیدهاند. نام برخی از آثار او چنین است:
۱. الدروس الفلسفیه. (دو جلد)
این کتاب مهمترین اثر وی در زمینه فلسفه و علوم عقلی است.
جلد اول این کتاب، مقایسهای است بین فلسفه اسلامی و فلسفه یونان که از راه برهان و دلایل عقلی و حسی، برتری فلسفه اسلامی را ثابت نموده است.
جلد دوم، مقایسهای است بین فلسفه اسلامی و فلسفه جدید و عقاید فیلسوفان غربی، مانند «دکارت»، «بیکن»، «کانت»، «داروین» و «آلبرت اینشتین» که آنها را مورد نقد و تحلیل قرار داده است..[۳۳][۳۴] جلد اول این کتاب در سال ۱۹۴۰م. در نجف چاپ شد.
۲. تطور الفلسفه.[۳۵] ۳. محاضرات الفلسفه عربی، نجف، ۱۹۴۶م.[۳۶][۳۷] ۴. التوفیق بین آراء اهل التحقیق.
۵. تعلیقات علی الکفایه.
۶. کتاب النفس.
۷. رساله فی المعاد الجسمانی.
۸. رساله فی معراج.
۹. روح الفلسفه.
۱۰. حقایق الاصول.
۱۱. تعلیقات علی الکفایه الاصول.
۱۲. تعلیقات علی الرسائل.
۱۳. الادیان و الاسلام.
۱۴. رد المذاهب المبتدعه.
۱۵. برهان الامامه.
۱۶. طریق النجاه.
۱۷. تعالیم الاسلام.
۱۸. رساله احکام الربا.
۱۹. الحقوق فی الاسلام.
۲۰. تعلیقات علی «نجاه العباد.»
۲۱. تعلیقات علی کتاب تبصره.
۲۲. تعلیقات علی جواهر الکلام.
۲۳. شرح المکاسب.
۲۴. احکام العلم الاجمالی فی افعال الصلاه.
۲۵. تعلیقات علی تحریر اقلیدس.
۲۶. تعلیقات علی شرح تذکره البرجندی.
۲۷. تعلیقات علی مفتاح الحساب.
۲۸. الکامل فی اصول عقد الانامل.
۲۹. الجامع فی الجفر و الرمل و الزایجه والاوفاق.
۳۰. الاصول العلمیه.
۳۱. السیاسات الاسلامیه.
۳۲. الاصول العلمیه.
۳۳. شرح العروه الوثقی.
۳۴. فلسفه الاجتهاد و التقلید.
۳۵. شرح مشکلات الکتب الاربعه.
۳۶. صحیح البخاری و الکتب الاربعه.
۳۷. رساله فی عدم کفایه تصحیح الغیر.
۳۸. حجیه الظن الاطمینانی.
۳۹. معضلات علم الرجال.
۴۰. منطق الحدیث.
۴۱. حاشیه اللئالی المنظومه.
۴۲. تعلیقات علی منطق الشفاء.
۴۳. تعلیقات علی الاهیات الشفاء.
۴۴. اسرار التنزیل.
۴۵. تفسیر آیات الاحکام.
۴۶. ذخیره الصالحین (عربی، نجف، ۱۹۵۵م).
۴۷. تعلیقات علی شرح المطالع.
۴۸. صفحه من رحله الامام الزنجانی و خطبه فی الاقطار العربیه (عربی، نجف، ۱۹۶۵م).
۴۹. مناسک حج (فارسی، نجف، ۱۳۷۳ق).
۵۰. الفقه الارقی فی شرح «العروه الوثقی» (عربی، نجف، ۱۹۶۱م).
۵۱. تعلیقات علی منطق شرح الاشارات للطوسی.
۵۲. تعلیقات علی حکمه الاشراق.
۵۳. الوحی و الالهام (اردو، لاهور، ۱۹۳۵م.)
۵۴. برهان امامت (اردو، لاهور، ۱۹۳۵م.)
۵۵. وسیله النجاه، رساله عملیه (عربی، نجف، ۱۳۴۱ ق.)
۵۶. محاضرات که قدیمترین اثر اوست و حاوی سه فصل با عناوین زیر است:
فلسفه ضرورت دین، سر طبیعی تجدد ادیان و ناموس عقلی خاتمیت دین اسلام.
۵۷. المثل العلیاء (عربی، نجف، ۱۹۶۵م).
۵۸. الوحده الاسلامیه او التقریب بین مذاهب المسلمین (عربی، نجف ۱۹۶۱م).
۵۹. ابن سینا خالد بآثاره و خصاله (عربی، نجف، ۱۹۵۲م).
۶۰. الفیلسوف الکندی خالد بفلسفته (عربی، نجف، ۱۹۶۲ م.)
۶۱. الاعداد الروحی للجهاد الاسلامی فی فلسطین (عربی، نجف، ۱۹۶۷م).
۶۲. جامع المسائل فی الفقه (عربی، نجف، ۱۳۷۶ ق).
۶۳. مسائل شرعیه (فارسی، نجف، ۱۳۷۷ق).
۶۴. تاریخ القرآن (عربی، قاهره).
۶۵. یگانگی اسلام، ترجمه کتاب الوحده الاسلامیه او التقریب بین مذاهب المسلمین.
۶۶. رساله فی توثیق عمر بن حنظله.
۶۷. نظره فی النظریه النسبیه لآینشتاین.
۶۸. خطبه الناریه.
۶۹. الجواب عن اسئله دولت بندت رام الهندوسی.
۷۰. عصمه الانبیاء و الائمه.
۷۱. فقه الاسلام.
۷۲. شرح الایساغوجی.
رحلت
سرانجام رادمرد منادی وحدت و همبستگی مسلمین، بر اثر کسالت و سوء تغذیه، در شب چهارشنبه، نیم ساعت بعد از اذان مغرب، در تاریخ ۱۷ جمادی الثانی سال ۱۳۸۸ق. برابر با ۱۸ شهریور ماه ۱۳۴۷ش. در شهر مقدس نجف اشرف دیده از جهان فرو بست و روح پاکش به ملکوت اعلی پیوست. پیکر پاکش در مدرسه حاج محمدتقی اتفاق تبریزی، تغسیل و تکفین گردید و صبح روز چهارشنبه با حضور مراجع تقلید و طلاب علوم اسلامی، سفیران و نمایندگان کشورهای اسلامی از قبیل ایران و پاکستان و نماینده رئیس جمهور عراق، تشییع و پس از اقامه نماز میت به امامت شاگرد فاضلش، آیه الله سید ابوالقاسم خویی (رحمه الله) در مقبره آیه الله آقا سید محمود امام جمعه زنجانی در آرامگاه ابدی آرمید.
با انتشار خبر رحلت این عالم وارسته، رادیوهای کشورهای ایران، عراق، شوروی، پاکستان، عربستان و انگستان در مورد شخصیت علمی وی به پخش گزارش پرداختند و حوزه علمیه نجف اشرف قریب به یک ماه درسهای خود را تعطیل کرد.
به پاس تجلیل از خدمات علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی وی، مجالس یادبودی در شهرهای نجف اشرف، تهران، اردبیل، ابهر، هیدج، صائین قلعه، خرم دره، ابهر و زنجان برگزار گردید و سخنرانان در فضائل وی به ایراد سخنرانی پرداختند.
پانویس
۱. | ↑ . نام وی در برخی منابع با عبارت «زنجانی نجفی» و «زنجانی غروی» ذکر شده است. |
۲. | ↑ . تاریخ زنجان، سید ابراهیم زنجانی، ص۳۷۴. |
۳. | ↑ . صفحه من رحله الامام الزنجانی و خطبه فی الاقطار العربیه، محمدعلی داغر، ص۲۳۶. |
۴. | ↑ . گروهی از شرح حال نگاران، ولادت وی را سال ۱۳۰۰ و ۱۳۰۳ق. ثبت کردهاند. |
۵. | ↑ . دهی که در جنوب غربی زنجان واقع شده است. |
۶. | ↑ . الاعلام زرکلی و مصادر الدراسه الادبیه، محل ولادت وی را نجف اشرف ذکر کردهانداما خودش، نوشته کتاب تاریخ زنجان را تایید نموده است. |
۷. | ↑ . آیهالله آخوند ملا قربان علی مجتهد زنجانی، معروف به «حجهالاسلام» از عالمان بزرگ سده ۱۴ هجری قمری در نجف اشرف بود. وی از شاگردان برجسته شیخ مرتضی انصاری و شیخ راضی نجفی بود. او بعد از رحلت آیهالله میرزا محمدحسن شیرازی به مرجعیت رسید و گروهی از شیعیان در مسائل شرعی از وی تقلید کردند. سرانجام این فقیه وارسته در سال ۱۳۲۸ق. در فتنه مشروطه ایران در کاظمین مسموم گردید و جان به جان آفرین تسلیم کرد. (علمای نامدار زنجان، ص۱۷ـ۱۶) . |
۸. | ↑ . نویسنده عرفا و حکمای استان زنجان، وی را میرزا ابراهیم حکمی یاد کرده است. |
۹. | ↑ . تاریخ زنجان، ص۳۷۵. |
۱۰. | ↑ . معروف به شیخ علی شوارق بوده و ریاست تدریس علوم معقول در تهران به وی منتهی گردیده است. (منتخب معجم الحکما، ص۱۱۲تاریخ حکما و عرفا، به نقل از نقباءالبشر، ص۲۹۹). |
۱۱. | ↑ . از بزرگان فلاسفه ایران زمین بود و در شعر، «صهباء» تخلص میکرد. وی در سال ۱۲۴۱ق. به دنیا آمد و مقدمات را در قمشه گذراند و آنگاه حکمت و عرفان را نزد استادانی همچون ملا محمد جعفر بن محمدصادق لاهیجی، میرزا حسن بن آخوند ملاعلی نوری و آقا سید رضی مازندرانی آموخت و خود به تدریس معقولات پرداخت. وی در سال ۱۳۰۶ق. درگذشت و آثار ارزشمند و شاگردان فاضلی از خویش به یادگار گذاشت (تاریخ حکما و عرفا، ص۲۶۲ـ۳۱۹). |
۱۲. | ↑ . بازیگران سیاست، ابوالحسن احتشامی، ص۱۶۲عرفا و حکمای استان زنجان، علی نیرومند (محقق) ص۲۷۱ـ۲۷۲. |
۱۳. | ↑ . بازیگران سیاست، ص۱۶۲. |
۱۴. | ↑ . صفحه من رحله الامام الزنجانی… ، ص۲۳۹. |
۱۵. | ↑ . صفحه من رحله الامام الزنجانی، ص۲۴. |
۱۶. | ↑ . موسوعه طبقات الفقهاء، جعفر سبحانی، ج۱، ص۳۶۷. |
۱۷. | ↑ . به نقل از آیهالله سید موسی شبیری زنجانی. |
۱۸. | ↑ . تاریخ زنجان، ص۳۷۷. |
۱۹. | ↑ . گفت و گو با آیهالله سید موسی شبیری زنجانی، تاریخ زنجان، ص۳۷۶. |
۲۰. | ↑ . موسوعه طبقات الفقهاء، ج۱، ص۳۶۷، تاریخ زنجان، ص۳۷۶. |
۲۱. | ↑ . محمد بن مصطفی بن محمد بن عبدالمنعم المراغی، معروف به «محمد مصطفی» از مفسران معروف مصری و از شاگردان شیخ محمد عبده میباشد. وی از دعوت کنندگان به وحدت اسلامی بود و در سال ۱۹۲۸م. تولیت دانشگاه الازهر را عهده دار گردید و در سال ۱۳۶۴ق. درگذشت. (الاعلام زرکلی، ج۷، ص۱۳۰) . |
۲۲. | ↑ . یگانگی اسلام، ص۳۷ـ۳۸. |
۲۳. | ↑ . یگانگی اسلام، ص۵۴ـ۵۷. |
۲۴. | ↑ . یگانگی اسلام، ص۵۹-۶۰. |
۲۵. | ↑ بقره/سوره۲، آیه۶۱.. |
۲۶. | ↑ مجادله/سوره۵۸، آیه۲۱. |
۲۷. | ↑ . یگانگی اسلام، ص۶۱ـ۶۲. |
۲۸. | ↑ . یگانگی اسلام، ص۶۶ـ۶۷. |
۲۹. | ↑ . صفحه من رحله الامام الزنجانی، ص۲۳۴. |
۳۰. | ↑ . الفهرست لمشاهیر علماء زنجان، شیخ موسی زنجانی، ص۷۴. |
۳۱. | ↑ . تاریخ زنجان، ص۳۷۳. |
۳۲. | ↑ . بازیگران سیاست، ص۱۹۳ـ۱۹۴. |
۳۳. | ↑ . الاعلام زرکلی، ج۴، ص۵۶ |
۳۴. | ↑ الفهرست لمشاهیر علماء زنجان، ص۷۴. |
۳۵. | ↑ . الفهرست لمشاهیر علماء زنجان، ص۷۴، عرفاء و حکماء استان زنجان، ص۲۷۲. |
۳۶. | ↑ . الاعلام زرکلی، ج۴، ص۵۶ |
۳۷. | ↑ الفهرست لمشاهیر علماء زنجان، ص۷۴. |