شیخ اشراق (شیخ شهاب الدین سهروردی)

شَهاب‌‌الدین یحیی سُهرَوَردی(۵۴۹ق-۵۸۷ق) معروف به شیخ‌ اِشْراق، از فیلسوفان نامدار مسلمان و مؤسس فلسفه اشراق. وی در زمینه فلسفه و حکمت اسلامی آثار متعددی دارد که مهمترین آنها، کتاب حکمه الاشراق است. وی بعد از سفرهای بسیار و کسب و نشر علم، عازم حلب شد و آنجا به سبب بدخواهی گروهی از عالمان اهل سنت، توسط ملک‌ظاهر پسر صلاح‌الدین ایوبی، در سال ۵۸۷ق در زندان وفات یافت.

سهروردی آثار متعددی دارد که بیشتر آن‌ها به صورت رساله‌های کوتاه نوشته شده‌اند. مجموعه این آثار در چهار جلد تحت عنوان «مجموعه مصنفات شیخ اشراق» به چاپ رسیده است.

به باور او اساس و گوهر حکمت یگانه است که دسترسی به آن بدون خلع بدن و رهایی از ظلمات جسمانی امکان پذیر نیست. در نظام فکری وی تبیین هستی بر اساس مراتب نور است که بالاترین مرتبه آن نورالانوار نام دارد. انوار قاهره به صورتی طولی از از نور الانوار صادر می‌شوند تا در مرتبه‌ای به صورت کثرت عرضی در می‌آید که وی از این انواز عرضی با نام انوار متکافئه یاد می‌کند. سهروردی انوار متکافئه را به مثل افلاطونی تطبیق می‌کند که موجودات عوالم پایین تر یعنی عالم اشباح و عالم ماده سایه‌هایی از این انوار هستند.

زندگی‌نامه

در مورد ولادت و وفات سهروردی بین تاریخ‌نویسان اختلاف است ولی آن چیزی که بیشتر نقل‌شده این است که او در تاریخ ۵۴۹ق در دهکده سهرورد زنجان به دنیا آمد.وی از اساتیدی چون مجدالدین عبدالرزاق جیلی، ظهیرالدین بیهقی فارسیو فخرالدین ماردینی بهره برد.

سهروردی در دوره سلجوقیان زیست. در طول عمر کوتاه خود سفرهای زیادی داشت؛ مانند سفر به مراغه، اصفهان، دیاربَکر، سوریه و آسیای‌صغیر. سهروردی در آناتولی و روم هم سکونت داشته و بارها به سوریه رفته و بعد در حلب فعالیت‌های خود را در مدرسه حلاویه شروع می‌کند.

درگذشت

سهروردی در دوره پایانی زندگی خود، با توجه به دانش و نبوغش ، به دربار حاکم حلب، ملک ظاهر راه یافت. هوش سرشار و دانش گسترده او سبب خصومت فقیهان با او شد و باعث شد تهمتهایی به او بزنند. بی پردگی و بی احتیاطی سهروردی در بیان اعتقاداتش، دشمنان فراوانی را برای او درست کرد؛ و شهاب‌الدین را ملحد و عامل انحراف ملک‌ظاهر می‌‌دانستند. فقیهان دربار وقتی از ملک‌ظاهر حاکم حلب ناامید شدند، نامه‌ای به پدر او صلاح‌الدین ایوبی نوشتند و او نیز به فرزند خویش در نامه‌ای فرمان می‌دهد که «این جوان کشتنی است و او را بکش.» ملک‌ظاهر سهروردی را به زندان انداخت و از خوراک محروم کرد. بالاخره روز جمعه آخر ماه ذی‌الحجه سال ۵۸۷ق جسد سهروردی را از زندان بیرون آوردند.

درباره کیفیت قتل سهروردی روایت‌های مختلفی وجود دارد. برخی گفته‌اند شیخ پس از اطلاع از حکم حاکم، خودش را در اتاقی حبس می‌کند و هیچ آب و غذایی نمی‌پذیرد تا سرانجام جان می‌دهد. عده‌ای نیز گفته‌اند که خود حاکم سر سهروردی را بریده است.

جایگاه و اهمیت

سهروردی از بزرگترین فیلسوفان جهان اسلام و سر سلسله حکمت اشراقی در فرهنگ اسلامی است. قطب الدین شیرازی در شرح حکمه الاشراق از او به شیخ فاضل و حکیم کامل و مُظهِر حقائق و مُبِدع دقائق یاد کرده و او را به نام شهاب ملّت و دین، سلطان متألّهان و قدوۀ مکاشفان خوانده است.  درباره سهروردی گفته‌اند همانطور که فردوسی زنده‌کننده زبان فارسی است، او احیاکننده فکر و حکمت ایران پیش از اسلام در دوران اسلامی بود. جریان فلسفی حکمت اشراق که سهروردی پایه‌گذار آن بوده، بر اشراق و شهود و ذوق مبتنی بوده است.سهروردی با بهره‌گیری از آثار حکمای ایران باستان و تطبیق آنها با افکار افلاطون و رواقیان و نوافلاطونیان، مکتب جدیدی را به نام مکتب اشراقی پی‌ریزی کرد که بیشتر صبغهٔ افلاطونی داشت. او از فلسفه ارسطو روی برتافت و فلسفه‌ای نو آورد.گفته شده سهروردی نماینده افلاطون در فلسفه اسلامی است. سهروردی را عارف بزرگی می‌دانند که منطق و فلسفه و حکمت را با عرفان آشتی داده و «سلوک فلسفی» را بخشی از سیر و سلوک سالک می‏‌دانسته که از دقیق‌‏ترین موارد تعالی فکری و معنوی او به شمار می‌‏آید. سهروردی وارث عرفان ایرانی‌‏ست که تعالیم خود را از بزرگمهر، جاماسب، زرتشت و فرشادشیر می‏‌داند. گفته شده سهروردی فلسفه‏ نور و ظلمت را از ایران باستان به فرهنگ‏ اسلامی منتقل نموده است.

آثار سهروردی

از سهروردی تالیفات زیادی مانده است؛ اما مهم‌ترین اثر او، کتاب حکمه الاشراق است که دربردارنده آخرین آرای فلسفی او است. آثار سهروردی را به شیوه‌های مختلفی طبقه‌بندی کرده‌اند[۲۳] که یکی از آنها توسط سید‌‌حسین نصر و هانری کربن انجام شده است:

  1. رساله‌های کوچک سهروردی که بعضی از آنها از نظر مبادی اعتقادی اهمیت دارند اما باید آنها را به عنوان توضیحاتی بیشتر بر مقالات اعتقادی بزرگتر به شمار آورد. این کتاب‌ها عبارتند از: هیاکل النور، الواح عمادی، پرتونامه، فی اعتقادات الحکماء، لمحات، یزدان شناخت و بستان القلوب که بعضی به زبان فارسی و بعضی به زبان عربی تالیف شده است.
  2. تعدادی رساله رمزی که به فارسی نوشت. این رساله‌ها دارای زبانی نمادین است که رموز زرتشتی، هرمسی و اسلامی را تلفیق می‌کند که عبارتند از: عقل سرخ، آواز پرِ جبرئیل، قصه الغربه‌ الغربیه، لغت موران، روزی با جماعت صوفیان، رساله فی حاله الطفولیه، صفیر سیمرغ، رساله فی المعراج، پرتونامه. هدف این رساله‌ها نشان دادن سفر روح به سوی اتحاد با خدا و شوق فطری انسان برای کسب معرفت است.
  3. شماری رساله فلسفی و مربوط به تشرف به فرقه تصوف نیز نوشت که عبارتند از: ترجمه وی بر رساله الطیر ابن سینا و شرح فارسی او بر اشارات و تنبیهات ابن سینا، رساله‌ای نیز دارد به نام رساله فی حقیقه العشق که مبتنی بر رساله العشق ابن سینا است و شروحی بر آیاتی از قرآن و پاره‌ای از احادیث و گفته می‌شود شرحی بر کتاب فصوص فارابی نوشته که مفقود شده است.
  4. مصنفات او در ادعیه و اذکار است که سهروردی آنها را واردات و تقدیسات می‌نامد.
  5. سهروردی چهار رساله بزرگ نوشت که دربردارنده اصول عقاید اوست: تَلویحات، مُقاوِمات، مُطارِحات و حکمه الاشراق.

مجموعه این آثار با عنوان «مجموعه مصنفات شیخ اشراق» در چهار جلد چاپ شده است. جلد اول و دوم توسط هانری کربن، جلد سوم توسط سید حسین نصر و جلد چهارم توسط نجفقلی حبیبی تصحیح شده‌است.

حکمه الاشراق

نوشتار اصلی: حکمه الاشراق

سهروردی آنچه را از طریق کشف و شهود دریافته و به زبان فلسفی صورت‌بندی کرده بود، در کتاب «حکمه الاشراق» ثبت نمود.

شارحان کتاب حکمه الاشراق، دو توجیه برای این اصطلاح ذکر کرده‌اند: توجیه اول این که حکمت اشراق، حکمتی است که که بر اساس کشف و شهود و اشراق بدست آمده است؛ توجیه دوم این که حکمتی است که از مشرق زمین(اهل فارس) برخاسته است. به باور شارحان، توجیه دوم به توجیه اول باز می‌گردد؛ چرا که حکمت اهل فارس نیز برخاسته از کشف و شهود و اشراق بود.

برخی از نظرات فلسفی سهروردی

سهروردی درباره گوهر حکمت و روش دستیابی به آن و ترسیم نظام هستی، آرای ممتازی دارد:

گوهر مشترک حکمت

به باور سهروردی، حکمت دارای گوهر واحد و کهنی است که همیشه توسط حکیمان دریافت و به مردم ارائه شده است.از حکیمان نیست کسی که از این حکمت مقدس مطلع نباشد. به باور سهروردی، انبیاء و حکمای فارس(همچون جاماسف و فرشاوستر و بوزرجمهر و زرتشت و دیگران)و حکمای یونان(همچون هرمس و انباذقلس و فیثاغورس و سقراط و افلاطون و دیگران) و حکمای هند(همچون بوذاسف و دیگران) و صوفیان و عارفان(همچون حلاج و ابویزید بسطامی و دیگران) از این حکمت مقدس، آگاه بوده و به توحید و عوالم نوری معتقدند؛ اما چون به زبان رمز و مَجاز و اشاره از آن خبر می‌دادند، گفتارشان متفاوت گشته است.

روش دستیابی به حکمت

بدون خلع بدن(جدا شدن روح از بدن) و کشف و شهود عرفانی، نمی‌توان از این حکمت مقدس باخبر شد. وی فلسفه و حکمت خویش را محصول کشف و شهود و اشراق دفعی روح مقدس بر قلب خود معرفی می‌کرد که به درخواست دوستان، در چندین ماه آن را به زبان فلسفی و استدلالی صورتبندی کرده و به نگارش در آورده است. سهروردی متذکر می‌شود حتی اگر استدلالهایش مخدوش شوند، تردیدی در او راه نمی‌یابد چرا که او حکمت را از طریق فکر و استدلال دریافت نکرده است. اما با این حال، وی معتقد بود که سالک راه حقیقت، نباید نسبت به تاملا عقلی و نظری بی‌تفاوت باشد بلکه باید هم اهل تاملات نظری باشد و هم اهل کشف و شهود.

نور و ظلمت

سهروردی در کتاب حکمه الاشراق عوالم را بر اساس نور و ظلمت تبیین می‌کند. به باور او، به سبب این که حقیقت انسان، بسیط و سراسر نور و حضور است، حتما علل پیدایش او(خداوند و سایر موجودات در عوالم نوری) نیز باید بسیط و سراسر نور و حضور باشند. تمایز انسان از آنها در شدت و ضعف نوری است. اما بدن و سایر امور مادی از سنخ ظلمات هستند چرا که فاقد حضور و خودآگاهی و علم به دیگران هستند.

عوالم نوری

به باور سهروردی، عوالم نوری مراتب مختلفی دارد که به ترتیب، از این قرارند: نورالانوار(خدا)، انوار قاهره طولیه (عقول طولیه ارسطویی)، انوار قاهره متکافئه (عقول عرضیه و مُثُل افلاطونی)[۴۶]، عالَم اشباح مجرده(عالَم مثال منفصل).

  • نورالانوار: نورالانوار در اصطلاح سهروردی، همان واجب الوجود در اصطلاح فلسفه مشاء است که به این شکل اثبات می‌شود: آدمی از سنخ نور است و چون نورانیتش ناشی از ذات خودش نیست پس محتاج دیگری است که او هم از سنخ نور باشد؛ و چون دور و تسلسل محال است، پس نهایتا به نوری می‌رسیم که بی نیاز از دیگری و اصطلاحا نورالانوار است.
  • انوار قاهره طولیه: بنا بر این نظر که «از واحد جز واحد صادر نمی‌شود»، از خدا نیز مستقیماً جز معلول واحد صادر نمی‌شود که در اصطلاح سهروردی به آن معلول اول، «نور اقرب» یا «نور بهمن» گفته می‌شود. ازطریق همین نور اقرب، سایر موجودات ایجاد می‌شوند. سهروردی -برخلاف فلاسفه مشاء- این عقول را منحصر در تعداد محدود نمی‌داند.
  • انوار قاهره متکافئه: سهروردی -برخلاف فلاسفه مشاء- با مُثُل افلاطونی موافقت می‌کند و آنها را بنا بر نظام نوری خود توضیح می‌دهد: این مُثُل نورانی، واسطه میان انوار قاهره طولیه و انواع مادی(مثلا سیب و انسان و اسب و غیره) هستند؛ و به همین جهت، این مُثُل معلولِ انوارِ قاهره طولیه، و علتِ انواع مادی هستند. از این رو، هر نوعی از انواع مادی، مثالی در عالم عقل دارد که مجرد و نوری است و این انواع مادی از آنها تراوش یافته‌اند و از طریق آنها تدبیر می‌شوند.مثلا درخت سیب با تمام ویژگی‌هایی که دارد، برآمده از مثال نورانی و مجرد سیب است که در عوالم نوری موجود است. درخت سیب با تمام شاخ و برگ و خصایصی که دارد، سایه‌ای از همان حقیقت است.
  • عالَم اشباح مجرده: این عالَم شامل موجودات مجردی است که دارای صورت و شکل و مقدار هستند.سهروردی بر این باور است که از طریق عالَم اشباح مجرده است که می‌توان معاد جسمانی را توضیح داد. همچنین آنچه در رؤیای صادق یا کاذب دیده می‌شود نیز مشاهده موجودات مثالی و خیالی در عالَمِ اشباحِ مجرده است.

معرفی کتاب برای مطالعه

  • سهروردی، یحیی، فلسفه اشراق سهروردی (گزارش حکمت اشراق، با تطبیق و نقد همراه با متن حکمه الاشراق)، بوستان کتاب قم، ۱۳۹۲ش.
  • معلمی، حسن، فلسفه اشراق، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۹۸ش.
  • یزدان‌پناه، یدالله، حکمت اشراق(۲ جلد)، تحقیق و نگارش: مهدی علی‌پور، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۸ش.
  • یثربی، یحیی، قلندر و قلعه بر اساس زندگی شیخ شهاب الدین سهروردی، نشر قو، ۱۳۹۷ش.
  • مجتهدی، کریم، سهروردی و افکار او، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۴ش.
  • پورجوادی، نصرالله، اشراق و عرفان، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۹۲ش.
  • سهروردی، شهاب الدین یحیی، قصه‌های شیخ اشراق، ویرایش متن: جعفر مدرس صادقی، نشر مرکز، چاپ پانزدهم، ۱۴۰۰ش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا