کریدور زنگزور، تفاوت ترامپ و پزشکیان را نشان داد!
آمریکا هم فهمید فقط از طریق باکو میشود گلوی ایران را فشرد!
🔹لندن قبل از همه فهمید نقطه ضعف ما خانه “قوم و خویش” مسعود پزشکیان در باکوست. برای همین شرکت نفتی که از جنوب ایران بیرون کرده بودیم، رفت بالای سرمان چنبره زد و افتاد به جان منابع نفت و گاز دریای مازندران و خط باکو جیهان را کشید و به خاطر غارت منابع طلای قرهباغ، ما را متقاعد کرد آنجا خاک اسلام است و هزار و یک قصه دیگر.
بیشتر بخوانید : پزشکیان در آستانه شروع جنگ جدید! / ردپای تروریست های نفوذی آذربایجان در دولت!
🔹اسرائیل هم خیلی زود متوجه شد که باکو برایش امنتر از تلآویو است و علیف با کسی هم مشکل پیدا کند، فامیلهایش در ایران اجازه نمیدهند آب در دلش تکان بخورد و کسی جرات نمیکند به باکو چپ نگاه کند.
🔹آمریکاییها هم که به خنگی معروفند بالاخره این را فهمیدند از هیچ سمتی نمیشود به ایران نزدیک شد. مثلا کافی است ایرانیها متوجه شوند یکی در اربیل با یک آمریکایی کافی شاپ زده، مگر خدا به دادشان برسد. اربیل را شخم میزنند، کشتیشان را از فجیره تا بوشهر خرکش میکنند و… ولی بیا بغل پل خدا آفرین برای خودت کارخانه پهپاد بزن، کسی کاری به کارت ندارد.
🔹جلسه علیف و پاشینیان در اتاق کار ترامپ، به این معنی است که تمامی رقبا و دشمنان ایران، از ترکیه و اسرائیل گرفته تا انگلیس و اتحادیه اروپا و آمریکا، گلوی ما را در قفقاز جنوبی خواهند فشرد تا کاملا سیاه و کبود شویم. در آن شرایط یا تسلیم خواهیم شد یا با بیرمقی خواهیم جنگید. دیگر راه میانهای نیست.
🔹در جنگ قرهباغ سمت قوم و خویش پزشکیان ایستادیم و تا لحظه سیاه و کبود شدن، چارهای جز سکوت و توجیه و تماشا نخواهیم داشت. همچنان تاوان جنگ قرهباغ را خواهیم داد. بماند که آن جنگ نفس تازهای به تجزیه طلبان داخلی داد و درنهایت ادبیات قومی را وارد کاخ ریاست جمهوری کرد اما این یکی، کار را به جای بدتری خواهد کشاند.
صدای قفقاز

⭕️ در یک سالگی دولت مسعود پزشکیان باید اقرار کرد که پیرمرد بیش از حد اشتباهی است!
بیش از حد از بدیهیات پرت است! بیش از حد نسبت به بار حقوقی مواضع یک رئیسجمهور بیاطلاع است!
🔹در سفر سال گذشتهاش به نیویورک چند موضعِ به شدّت ضدّ ملّی از او منتشر شد که حتی وزیر امور خارجه اصل صحبت را تکذیب کرد تا سرانجام حاضران در جلسه، فایل صوتی را منتشر کردند.
شخصاً تا قبل از انتشار وویس، چنین مواضعی را بعید میدانستم اما فایل صوتی به شکلی بود که هر جمله ترسناکتر از جملهی قبلی میشد.
🔸در فقره این سخنان، هم ابتدا گفتم خبرسازی است، کلامش را تقطیع کردند یا … اما حقیقتاً به شکل ترسناکی این سخنان را رئیسجمهور کشوری به زبان آورده که در این یک سال تحولات خونین برای تغییر جغرافیا و معادله امنیتی منطقه را با چشم غیرمسلح دیده است.
🔹مرد اشتباهی که علاقه قلبی به حاکم باکو (متحد اسرائیل) دارد تغییر مرزهای ایران را «مسائل جزئی» میبیند که نیاز نیست خیلی نگرانشان شویم…
🖌صادق فرامرزی

در حالیکه ترامپ به اصلاح دیوانه قدم به قدم با برنامه های دقیق خود مانند امضای قرارداد ۹۹ ساله کریدور زنگزور ، قرار است علاوه بر محاصره اقتصادی ایران و قطع کردن راه ارتباطی ایران به اروپا، پایگاه های نظامی اش را در مرزهای شمالغرب ایران مستقر کند، در ایران هم دولتی بر سر کار است که پس از پایان «دوران یکساله کاروزی ریاست جمهوری»، علاوه بر گرانی و تورم سرسام آور در طلا، دلار، نان، لبنیات، برق، خودرو، برنج و … و قطعی های کلافه کننده برق و گاز و آب، با دیپلماسی عاجزانه یک جنگ تمام عیار را به کشور تحمیل کرده است و تنها افتخار رئیس جمهورش «لاتی راه رفتن» و «شعار می فهم که نمی فهمم» است. دولتی که با حواله کردن همه مشکلات به کارشناسانی که خبری هم از آنها نیست!، روز به روز بر حجم مشــکلات می افزاید و ۱۶ میلیون رای دهندگانش را هر روز شرمنده تر می کند!
چرادرقفقازجنوبی باید هوشیار بود؟
آنچه امروز در قفقاز جنوبی جریان دارد، تنها یک نزاع مرزی یا دعوای سیاسی میان دولتها نیست؛ بلکه یک روند ژئوپلتیک خطرناک است که پیامدهای آن فراتر از منطقه و در ابعاد امنیتی، اقتصادی و حتی تمدنی، ایران را تهدید میکند.
دولت جمهوری باکو با سرعت در حال تبدیل شدن به بازیگر نیابتی غرب و رژیم صهیونیستی است؛ مسیری که نه تنها امنیت ملی ایران، بلکه توازن منطقهای روسیه و حتی منافع چین در طرحهای راهبردی «کمربند و جاده» را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
در داخل کشور اما، همچنان نوعی تساهل و دستکمگیری در قبال این روند دیده میشود. بخشی از حاکمیت تحت تأثیر لابیها، و بخشی دیگر سرگرم مسائل فوریتر، از عمق و فوریت این تهدید غفلت کردهاند. این در حالی است که موضوع صرفاً به «دالان زنگهزور» محدود نمیشود؛ بلکه به شکلگیری یک کریدور تهدید ژئوپلتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک علیه ایران منجر شده است.

اگر امروز در برابر این روند تدبیر، اجماع و اقدام صورت نگیرد، فردا ممکن است هزینههای جبرانناپذیری بر کشور تحمیل شود؛ هزینههایی که نه تنها به جغرافیای سیاسی ایران، بلکه به امنیت انرژی، جایگاه ترانزیتی و عمق راهبردی ما در منطقه ضربه خواهد زد.
اکنون زمان بیداری راهبردی است؛ نه تعلل، نه بیاعتنایی و نه سادهسازی تهدید. تاریخ قضاوت خواهد کرد که آیا حاکمیت ایران این هشدارها را جدی گرفت یا بار دیگر در بزنگاههای ژئوپلتیک، غافلگیر شد.
محمودخدری ✍
حرفه ای ها در برابر آماتورها!
اینکه امروز یک شبکه دولتی در باکو، با وقاحت و بیپروایی تمام، نام شهرهای مقدس و هویتی ایران مثل تبریز و اردبیل و زنجان را به زبان میآورد و آنها را بخشی از خاک خود مینامد، نه یک توهم رسانهای است و نه خطای فردی یک گوینده ناشی.
این، محصول ماهها و سالها مماشات، تعارفات دیپلماتیک بیفایده، و اعتماد بیپایه به حسن نیت گرگ در لباس همسایه است.
علیاف پروژهاش را از مدتها پیش شروع کرده!
از جعل کتاب تاریخ گرفته ، از تحقیر سربسته و گاها علنی ایران در رسانهها تا مانور نظامی مشترک با صهیونیستها پشت دروازههای ارس.
و ما چه کردیم؟
هیأت فرستادیم، گفتوگوی فرهنگی برگزار کردیم، تجارت مرزی را توسعه دادیم و در مقابل حملات و تحقیرهای علی اف، فقط لبخند زدیم.
از همه بدتر، رئیسجمهور فعلی، بهجای تبیین قاطع مواضع جمهوری اسلامی در قبال این تجاوزات فرهنگی و امنیتی، در دام سیاست “ما برادریم” افتاد و در سفر به باکو، با زبان عاطفه حرف زد نه سیاست. غافل از اینکه سیاست خارجی، جای محبت یکطرفه نیست، جای اقتدار است.
امروز اگر صدای تجزیهطلبی از باکو بلند شده، تقصیر را نباید صرفاً گردن علیاف انداخت.
تقصیر از ماست که در میدان جنگ روایتها، میدان را به دشمن واگذار کردیم، و در میدان عمل، در مرز، در اقتصاد، در رسانه، سکوت کردیم.

هشدار آخر اینکه اگر همین مسیر ادامه پیدا کند، در ایامی نهچندان دور، تهدیدات لفظی جای خود را به اقدامات میدانی خواهد داد و آنوقت برای محکم ایستادن شاید خیلی دیر شده باشد.
باید از همین حالا با زبان قدرت، چه در رسانه و چه در دیپلماسی، چه در ارتش و چه در سپاه، پاسخ یاوهگوییهای علیاف و مزدوران رسانهایاش را بدهیم.
تبریز، اردبیل، زنجان، نه فقط شهرهای ایران، بلکه قلب ایراناند، ناموس هر ایرانی هستند و هر دستی بهسوی آنها دراز شود، باید قبل از رسیدن، قطع شود.
پانترکیسم فرزند نامشروع یهود!

آرمینیوس وامبری، یهودی مجارستانی که در دربار انگلستان فعالیت های سیاسی انجام میداد؛ بتدریج در دربار عثمانی نفوذ کرده و اولین تفکرات پانترکیسم را در دربار عثمانی ایجاد کرد تا مانعی در مقابل تزار روس باشد…
پس از او لئون کاهون، فرانسوی یهودی شروع به تعریف و تمجید از ملیت سازی تورکها کرد و کتابی را در مورد ملیت سازی جعلی تورک ها نوشت که البته تاریخ دانان معتقدند که گفتههای وی، اصلا دارای اسناد تاریخی معتبری نیست!
سپس آرتور دیوید، نویسنده انگلیسی یهودی دیگری، در کتاب خود تلاش کرد تا به ترک زبانها حس نژادستیزانه بدهد!اما طرح یک سوال: چرا همهی ایده پردازان و نویسندگان اولیهی کتاب های پانترکیسم یهودیند؟ چرا همچون کمونیسم و بهاییت، تشکیلات پانترکها نیز به یهود بازمیگردد؟!
منبع: ویرگول

منبع: انتهای افق